Monday, February 23, 2015

MEMORIZZZ:OMIDI SCHOOLدبستان امیدی



وقتی که در سالهای پس از دبیرستان میان دانشکده و آموزگاری و نظامت دبستان امیدی در خیابان زرین نعل یا کاشمر تهران در حال دویدن بودم.البته در آن زمان بچه ها تا کلاس چهارم بدون امتحان بالا
می رفتند و بعد برای رفتن به کلاس پنجم یک امتحان می دادند 

Saturday, December 13, 2014

HAJ SAYAH TRAVELOGUE

حاج سیاح Haj Sayah 
ed;Hamid Sayah 
«کتاب «خاطرات حاج سیاح یا دوره ی خوف و وحشت»، مجموعه ی خاطرات «حاج محمدعلی سیاح محلاتی» از حدود دوران مشروطه است که به کوشش فرزندش «حمید سیاح» گردآوری شده است.
با مطالعه ی این کتاب، می توانید مشروطه را از دریچه ی نگاه «حاج سیاح» ببینید. مطمئناً ثبت رخدادهای تاریخی توسط افراد مختلف، می تواند به روشن تر شدن آن رخدادها کمک بیشتری کند.
جماعت عمامه به‌سر همه جا را پر کرده‌اند و همه مقامات را صاحب شده‌اند. کسی نمی‌داند کداميک از آنها فهم و سواد دارد و کدام ندارد. همه 
 نام آيت‌الله و حجت‌الاسلام و شيخ و ملا دارند، و کارشان اين است که به اسم شريعت هر چه
می‌خواهند بکنند و جلوِ هر چه را که نمی‌خواهند بگيرند. تکفير می‌کنند. معامله
بهشت و جهنم می‌کنند. کسی جرئت ندارد بگويد آقا دروغ می‌گويد، زيرا بيرق
واشريعتا بلند می‌شود. به آنها ايراد می‌گيری، می‌‌گويند ايراد به مجتهد جايز
نيست. تکذيب می‌کنی، مثل اين است که خدا و پيغمبر را تکذيب کرده‌ای. به هيچ
آخوند گردن كلفتی نمی‌توان گفت که مجتهد نيست يا عادل نيست، زيرا جمعی
قلچماق پشت سرش دارد که هرچه بگويد می‌کنند و اما مردم، گرد اندوه بر روی همه نشسته. رنگ‌ها زرد، بدن‌ها لاغر، لباس‌ها کثيف، لب‌ها آويخته، چشم‌ها بر زمين. گويا خرمی و نشاط از اين مملکت بار بسته است و به غير از نوحه و گريه چيزی نمانده است. آنچه از اسلام باقی است زيارت رفتن و نماز جمعه خواندن و نعش‌کشی است». 
 از خاطرات حاج سياّح

Tuesday, December 2, 2014

MEMORIZZZ: خط خاطره ها

 دور مثل تمام تصويرهاى ساليان دورند كه در خط خاطره ها رنگ مى بازند و نام ها و نشان ها را با خود مى برند و آن چه مى ماند تمام تصويرهاى دورند در خط خاطره ها

Tuesday, November 18, 2014

MEMORIZZZ:BAHMAN BOUSTANبهمن بوستان

بهمن بوستان BAHMAN BOUSTAN 
در كوههاى تالش بود كه از اسپهبد
خورشيد مازندران برايمان مى گفت
و دردوران دانشجويى هر بار كه در كوه هاى شميران شعردماونديه ى بهار را مى خواند با او دم مى گرفتيم و كتاب شعر شهادت است من كه در آمد در يادداشتى با اسم مستعار به نعل و به ميخ زد و بعد كه على ازدواج كرد و من نوه اش را توى بغلش گذاشتم و موهاى او سپيد تر شد
بهمن بوستان از همان جوانى ها عكاس خوبى هم بود و آن تكچهره ى توى كتابم در گشت دشت كار اوست كه در همان كوههاى تالش گرفته بود. يادش شاد على جان

Sunday, June 8, 2014

MY BIRTHPLACE IN SARI

MEMORIZZZ:MY BIRTHPLACE
خانه و زادگاه من و برادرانم 
در ابتدای خیابان مازیار 
ویران شد 
و سینمای ایران 
که در جای آن نشست 
ویران شد 
اکنون ما همه بی پناه و 
بی خان و مان شده ایم 
بی خانه و 
بی زادگاه 

Thursday, May 8, 2014

ب انبارنوFS:SARI ORAL HISTORY

اب انبارنو ی ساخته ی خورشید خانم کنی در محله چاله باغ مورد اشاره سفرنامه رابینو در مرکز شهرقرار دارد و نسل پیش از ما آن را نو آمبار می گفته زیرا حروف نون و میم در فارسی و در مازندرانی که از فارسی میانه می آید به یکدیگر تحریف می شود و همچنین برخلاف نحو امروز فارسی ، در مازندرانی صفت نو پیش از اسم آنبار= آمبار قرار می گیرد . ساختمان نو آمبار بر خلاف بیمارستان پهلوی و دبیرستان پهلوی و بیشتر ساختمانهای اداری سبزه میدان که با معماری روسی و فرنگی معروف به معماری پهلوی یا رضا شاهی ساخته شده اند ، از معماری قاجاری همانند خانه های اشرافی و کوشک های شهراقتباس شده است...در سفرنامه روبینو بر رویهم از هفت آب انبار= آمبار نام برده می شود که در حال حاضر گویا شش تای دیگر ازبین رفته اند .وازجمله آب انبار امازاده عبداله پشت امامزاده عبداله= امزله بن و روبه روی کارخانه برق. آب انبار میر مشهد ، و آب انبار بهرام اتر یا جره سر که با دسته بزرگ ایام سوکواری شهرت داشت..آب انبار چناربن،میرزا مهدی و حاج عبالرسول هم بوده اند که رفته رفته رونقشان را از دست داده و یا با بی توجهی ویران شدند...
دکترفرامرزسلیمانی:تاریخ شفاهی ساری

Saturday, May 3, 2014

MEMORIZZZ:TEACHERS DAYتاريخ شفاهى سارى

آقای ابو الملوکی ,نشسته نفر اول از دست راست 

درود معلم ! به ويژه آقاي ابوالملوكى كه شش سال و اندى در دبستان هدايت و نواب ساری مدير مدرسه ام بود . داستان آن
" اندى" بدين قرار است كه وقتى با رتبه اول در سال ١٣٣١ از دبستان به دبيرستان پهلوي رفتم و امتحانات سال اول را مى گذراندم زنده یاد مهدی سليمي رييس دبيرستان اعلام كردند امتحانات نهايي سال قبل دبستانها به علت مسايل و مشكلات ادارىIRREGULARITIES
 در بازرسى مركز , منحل اعلام شده است و ما هم دوباره برگشتيم خدمت آقاي ابوالملوكى و يكبار ديگر در امتحان نهايى شركت كرديم و خوشبختانه با همان رتبه به كلاس هشتم پريديم . وقتي در هفده سالگي در تهران به افتخار معلمى رسيدم با اولين حقوقم كه پس از سه ماه ديركرد دريافت داشتم 
دسته يى گل خريدم و رفتم خدمت استادى و ماجرا را به يادشان آوردم كه موجب خنده و شوخي شد
یاد خانم جمیله رشدیه کودکستان رشدیه، خانم طاهره شامبیاتی و آقای حیدری دبستان نواب ، آقای عباس کبیری مربی پیشاهنگی جوادیان معلم ورزش، 

و دیگر آموزگاران دوره ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۱ شادباد
دكتر فرامرز سليماني: تاريخ شفاهى سارى
با سپاس عظيم چايچي عزيز كه تلنگر به خاطرات خوب دور مى زند