Friday, February 28, 2014

تاریخ شفاهی ساری:MUSIC

Faramarz Soleimani
تاریخ شفاهی ساری:درپاییز سال ۱۳۳۱ ارکستر دبیرستان پهلوی به رهبری عمادرام تشکیل شد،اعضای ارکستر عبارت بودند از فرامر ز سلیمانی:ویولون، جهانگیر بریمانی:فلوت، بهمن حافظی:سنتور و آکوردیون، توسلی:ضرب، خواننده:سعید رحمتی...بعدها که احمد بختیاری ، محمد دنیوی و حمید تمیزکار و سیروس بریمانی به دبیرستان آمدند در کنسرت های بزرگتر بویژه در سطح شهریا اردوی پیشاهنگی به مامی پیوستندو همین طورخسروعلایی و وجیه جمالی که در دبیرستان نمونه درارکسترمن بودند. دنیوی با دنبک آغازکرد و آنگاه به آوازروی آورد اما اوهم مثل احمد بختیاری عمر کوتاهی داشت و جان برسرافیون گذاشت.خانواده ی تمیزکار گنجینه ی ممتعی از عکس های کنسرت و نمایش و پیش پرده خوانی عمادرام و پخش جوایز دهه ۱۳۳۰ بایدداشته باشد که خوبست برخی راباهمگان شریک شود. ممنون از یارکودکی و همسایه ام عظیم خان چایچی

Saturday, January 4, 2014

فرهاد سوادکوهی ارکستر دبیرستان هدف ٣ تهران HADAF H.S-3

فرهاد سوادکوهی  ارکستر دبیرستان هدف ٣ تهران 
پا ییز ۱۳۳۶ من رهبر ارکستر و رییس انجمن موسیقی دبیرستان هدف ۳ واقع در چهارراه آب سردار خیابان ژاله تهران بودم و فرهاد سوادکوهی که ازکودکی خواننده رادیوشدو حالادرکلاس اول دبیرستان ما درس می خواند،خواننده ارکسترمابود. در آن زمان برای افتتاح دبیرستان تصمیم گرفته شد که برنامه یی شامل کنسرت و نمایش و نمایشگاه علمی انجام دهیم که در این برنامه احمدمهران وزیرفرهنگ و استاداحمد بیرشک، رییس هیات مدیره انجمن فرهنگی هدف شرکت داشتند و فرهاد سوادکوهی با همراهی ارکسترمان آهنگ چه زمانی که محبت شده افسانه ...را خواند که موردتوجه قرارگرفت و استاد بیرشک هم جوایزی به ماهمه اهدا کرد.فرهاد را درهمان اوان انقلابمی دیدم تا این خبر راکه نقل کردید شنیدم. یادش شاد.ف.س.

Wednesday, January 1, 2014

هنر من عکاسی است ON PHOTOGRAPHY

هنر من عکاسی است 
اگر واقعن از من بپرسید که هنرم چیست ,می گویم عکاسی 
عکاسی را از پنج سالگی با دوربین جعبه یی آگفا و کودک شروع کردم و در همه این سالها ادا مه دادم .شعر و نوشتن و ژورنالیزم را از پانزده سالگی و پزشکی را از ١٧ سالگی آغاز کردم اما عکاسی کار یک امر من بود ه و هست 
هرچند که همیشه هم خودم را آماتور دانسته ام 

Thursday, December 5, 2013

GHOLAMHOSEIN ZAKERI


پاییز ١٣٩٢ غلامحسین ذاکری هم رفت .مدیر روزنامه آدینه بود  که از رادیو باز خرید شد و پولش را سرمایه ی آدینه کرد .برایش یکی دو مطلب نوشته بودم که تصمیم گرفت آدینه را به شکل مجله در آورد و نام مرا هم در هیات تحریریه گذا شت که یک جلسه بیشتر نرفتم اما شرا و مقاله و ترجمه برایش می فرستادم . و بعد که دنیای سخن را راه انداختیم گله داشت که چرا همکاری با آدینه را جدی نگرفته بودم و به آمریکا که آمدم در نامه اش  نوشت که هنوز نام مرا در شورای نویسندگان نگاه داشته و لابد توقع همکاری هم دا شت 
آدینه را با آن که خودش چندان قلم نمی زد به نسبت خوب اداره می کرد و تیراژ خوبی دا شت و همکارانش حرفه یی بودند اما نمی دانم چرا تعطیل شد و شاید همین هم غلام را ازرد و مرد .علت مرگ را البته سرطان ریه نوشتند غلام ذاکری مثل دیگر رادیویی ها در سیگار افراط می کرد و به همین دلیل هم این بیماری در میانشان رایج است و او را هم برد 

MEMORIZZZ:یاد محمد مختاری


یاد محمد مختاری که همین روز هارفت
هروقت این مقاله ی سرشارحس و حال مسعود را می خوانم باز به این می اند یشم که چگونه ما زیباترین دلها و دستها و مغزهای میهنمان را از دست دادیم و این گونه درانزوا شدیم
هنوز این عکس محمدومسعود درباغ دریاچه برک ویرجینیا توی اتاقک دوربینم مانده است و خاطره کانون ونشستن در جمع و
گفت و شنودهامان و راه رفتن در جرج تان و مال ومیدان ملی و موزه گردی ها ی بی پایان و آن دیدار و وداع آخر در
ایستگاه راه آهن واشینگتن...
"گفته بودمت: به سايه سار بيا / در آفتاب رفتی/ در آفتابی که جاده‌های ناايمن را با بمبِ ميانِ گل‌های دروغ آراسته بود / و نمی‌ديديش تو/ نمی‌خواستی ببينيش/ در آفتاب رفتی- بايد در آفتاب می‌رفتی / تا رسوا کنی دهان‌های آراسته به اهورا را*" 
آذر ١٣٩٢

Monday, November 4, 2013

MEMORIZZZ:DONIAYE SOKHAN


دنیای سخن  دوره اول به سردبیری هوشنگ حسامی بود که ویراستارش هم جوادمجابی بوده و نه کسی دیگر که حالا مدعی شده است ...
شورای دبیران:دکترفرامرزسلیمانی، مهدی سحابی، محمد مختاری،...
و حالا که این نامهارامی خوانی می بینی با رفتن برخی از آنان جهان چه خالی شده است


  • Faramarz Soleimani در ان دوره كاظم اشکوری هنوز در ادينه بود. و بعد كه از أنان بريد و به ما بيوست من بخشي از مسوليت صفحه شعر را به 
    رغم مخالفت همكاران به أو و يادداشت هايش سبردم که البته لحن محافظه کا رانه اش را نمی پسندیدم
    یکی آز چهره های جالب مجله دنیای سخن شمس الدین صولتی بود .سرهنگ بازنشسته و مشتری انجمن های ادبی که حالا با مدرست های شعر و قصه و روزنامه نگاری خلق روبرو شده بود ...
    حالا باید بروم تا بعد 

Friday, October 11, 2013

PABLO NERUDA HEIGHTS OF MACHU PICHUخاطرات ١٣٠

دکتر فرامرز سلیمانی:خاطرات ١٣٠
بلندیهای ماچو پیچوی نرودا در سال ١٣٥٩ که کا نون تعطیل شده بود شش ماهی وقت ما را برای ترجمه و بازخوانی در نشست های ادبی گرفت اما یک دوسالی دست ناشر ی ما ند که دوست و همکار پزشکم بود و لابد غیر از کتاب آزاد ,مثل من گرفتار کار و زندگی بود ...کتاب اما خیلی در بازار نماند و احمد یک روز زنگ زد و خبر داد که علی دهباشی از دفتر رواق , آقای اسد شکل آبادی مدیر نشر زمان نو ی اصفهان را معرفی می کند که مایل است  چاپ دوم کتاب ماچو پیچو را منتشر کند .خوش حال شدم که این ناشر دومی دست کم پزشک نیست و به ما حب سرگردان تجویز نمی کند ,لابد.  و کتاب ماههاروی دستش یا در چاپخانه نمی ماند ...بعد 
شکل آبادی با اشتیاق فراوان آمد  به ١٣٠ و در کتابخانه ام منتظر ما ند تا کار روزانه ام تمام شود .نوشین امانی زنده یاد هم بود با دفتر شعرهای آبی رنگش که سخت آن را عزیز می داشت و با حوصله ورق می زد و می خواند،و همچنین دوستش,ارسلا ن هم که همه سر همدیگر را یک دو ساعتی گرم کردند و دوستان دیگر هم به آن ها پیوستند .این نشست آغاز دوستی ما شد با اسد که او را آدمی فرهیخته و صادق دیدم مثل بیشترناشران جوانی که آن روزها به ۱۳۰ رفت و آمدداشتند و نسل نو ناشران بودند و یا کتاب ها مان را چاپخش می کردند از قبیل سیما کوبان ,پرتو نوری الا و خانم بیضایی که نشر دماوند را راه انداخته بودند یا خانم بیگلری اسپرک وهمسرش ,و  آقای آقایی به نگار , و کیاییان نشر چشمه و اسماعیل جنتی عاشق در نشر یوشیج و مانند آنان ,و  نه ان که مدرسه رارها کرده باشند و سراز شاگردکتابفروشی در آورده باشند و بعدهم چون کاردیگری نمی دانستند کتابفروش و ناشر شده باشند. .باری احمد به اسد  گفته بود تمام حقوق کتابهامان را به من واگذار کرده است.من همان شب با اسد شکل آبادی و نشر زمان نو اصفهان قرارداد چاپ دوم ماچوپیچو را بستم که ان هم خیلی زود به بازار روانه شد و به سرعت به فروش رفت وناشر دیگری به نام باغ آینه و بازهم به معرفی دهباشی عزیز آن را همره چند اثردیگرداشت برای چاپ سوم آمده می کرد که با کتاب ها سر به نیست شد .ا ما با اسد حرف ها مان را در آمد و رفت های او  به تهران و شرکت عاشقانه ی او در
شب شعر های شلوغ١٣٠   برای چاپ سوم هم زده بودیم 
و همین طور در سفرهامان به اصفهان و دیدار در کتاب فروشی او هم ادامه داده بودیم تا آن  , 
 که من مثل احمد به آمریکا برگشتم و ماجرای چاپ سوم به دست آقای اسد شکل آبادی ما ند که ماند تا حالاکه  نشر فردا را راه انداخته  و با همان شور و اشتیاق آن سال ها و با همان پشت کار و صداقت و دوستی و فرهنگ دوستی می خواهد  همه ی کارهای نرودای ما را از چاپ شده ها و چندین و چند کار چاپ نشده یک جا منتشر کند .و چه کسی وفا دا ر تر و شایسته تر از او و نشر فردا 
از کتاب خاطرات١٣٠ 
فهرست ترجمه ی کتا ب ها:ی پابلو نرودا 
بلندیهای ماچو پیچو ,ترجمه فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک ,آزاد ,١٣٦١,چ.دوم زمان نو,١٣٦٢
سرود اعتراض,ترجمه فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک ,دماوند,١٣٦٢
اسپانیا در قلب ما,ترجمه فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک ,گویا,١٣٦٣
انگیزه نیکسون کشی و جشن انقلاب شیلی ,ترجمه فرامرز سلیمانی و احمد کریمی حکاک,چشمه,١٣٦٤,چ.دوم,١٣٨٤
عاشقانه ها ,ترجمه فرامرز سلیمانی و احمد محیط ,یوشیج,١٣٦٤
٢٠٠٠,کتب عشق و شعرهای های دیگر ,ترجمه فرامرز سلیمانی ,اژینه ,١٣٨٢ 
راستی اسم اون گربه هه چی بود ؟ترجمه فرامرز سلیمانی ,چ.اول,جنگ تیراژه ١٣٨٠
آماده چاپ  
منزلگاهی بر زمین 
شعرهای ناخدا 
ما بسیاریم 
کتاب پرسش ها 
شعر های دیر هنگام و پسا مرگ , در هفت جلد 
بر بام سالها ,گزینه ی نقد و نظر و شعر های نرودا
...و